در جامعه ای که اداره امور به طرق مستقیم و غیر مستقیم به دست متشرعین باشد، سلایق شخصی و خرافات جای مطالبات عمومی را گرفته و متشرعین پاسخگوی چرایی آئین ها و قوانین وضع شده نبوده و نیستند، و با دادن وجهه ای قدسی به آنچه امر می کنند، از مسئولیت پذیری در قبال نتایج حاصله از قوانین خود در جامعه شانه خالی می کنند. در چنین جامعه ای به دنبال گسترش خرافه و بر اثر فقدان مطالبه گری، جامعه به سمت تاریکی و فرسوده شدن بیشتر سقوط می کند.
آنچه امروز در جامعه ما رخ می دهد، نتیجه عدم پرسش و مطالبه گری در طول قرن هاست و متشرعین با محکم شدن جای پای خود دیگر از موضع خود کوتاه نمی آیند، چرا که حال دیگر نه موضوع معنویات است بلکه منافع شخصی است که جای همه چیز را گرفته. اکثریت جامعه ما، قرن هاست که از چرایی منطقی بودن آئین ها و دستورات شرع نپرسیده اند و در عوض رساله ها را باور کرده و بدان تن و حتی سر هم داده اند. از کنار ساده ترین بدیهیات بدون پرسشی گذر کرده و پیش پا افتاده ترین سوال ها را هم از متشرعین نپرسیده اند. پاسخ به سوالهای مهم و اساسی جای خود را دارد ولی مثلا در جایی نمی توان یافت که حتی متشرعی پاسخ دهد چرا برای پاک نمودن نجاست باید سه بار آن را آب کشید؟! نگفته مگر در امر سه مرتبه چه اتفاقی روی می دهد، که دو بار آن کافی نیست و یا چرا نیازی برای بار چهارم نیست؟! و یا چرا اصلا فقط آب؟!!!
علم معیارهای عقلانی و منطقی خود را برای هر آنچه بنا نهاده دارد و در هر زمان می تواند ادعای خود را ثابت کند، پس علم قابل اعتماد است و قدرت رهبری دارد ولی آیا متشرعین می توانند پاسخی منطقی و درست به همه سوالات بدهند و آن را اثبات کنند و سپس ادعای رهبری کنند؟! اگر برای سوالی ساده پاسخ و دلیل قانع کننده ای نداشته باشند، چگونه انتظار دارند که جامعه هر آنچه را که تا کنون بافته اند باور کنند؟!.
در یک جامعه سالم، مردم حق دارند سوال بپرسند و قوانین را نقد کنند و اگر قانونگذار قادر به ارائه توجیهات منطقی، عاقلانه و عادلانه برای تصمیمات خود نباشد، به معنی سقوط از جایگاه خود و کنار گذاشته شدن می باشد، و حتی قدرت و یا عنوانش او را مستثنا نمی کند.
آزادی، از توانایی پرسش و تشکیک در مقدسات آغاز میشود؛ یعنی همانجایی که عقلانیت حاکم است و نه خرافات.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر